در اين مجموعه هشت داستان كوتاه چاپ شده كه تنها كه ميمانم عنوان يكي از آنهاست. ماجراي داستان در بعدازظهر روزي مطبوع در پارک ميگذرد. دختر و پسر جواني كه قصد ازدواج دارند، پس از مدتي دلخوري از هم در پارک با هم قرار ميگذارند و از قضا بر نيمكتي مينشينند كه جايگاه هر روز پيرزني تنهاست. پيرزن پس از ديدن آنها غرق در خاطرات جواني خويش ميشود و خود را درقالب دختر جوان ميبيند و...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر