بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
ضرب
من به سوى شما آمدم، آرام سستىِ ضربآهنگ خونم را در رگهايم شمردم، با اين پرسش كه اين سستی آيا تحریک مىشود يا به كل خشک مىشود...
برنار ماری کلتس | در خلوت مزارع پنبه
(آرام، آمدن، آهنگ، تحریک، خشک، خون، رگ، سستىِ، سستی، شمردن، ضرب، ضربآهنگ، پرسش)
(آرام، آمدن، آهنگ، تحریک، خشک، خون، رگ، سستىِ، سستی، شمردن، ضرب، ضربآهنگ، پرسش)
کسی که شکاری را اندازد، از همه جای آن با رغبت خورد، مگر آنجا که جای زخم پیکان است. کسی رغبت کند شکاری را بخورد که همه جای آن، از ضرب و جرح، چرک و خونابه ست؟
رضا قاسمی | ماهان کوشیار و چو ضحاک شد بر جهان شهریار
(جرح، خونابه، رغبت، زخم، شکار، ضرب، پیکان، چرک، کسی)
(جرح، خونابه، رغبت، زخم، شکار، ضرب، پیکان، چرک، کسی)
بلاى خود را از من بگردان | از ضرب دست تو نابود شدهام من