بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
همسر
تو تیماردار مردی هستی که هرگز نتوانست از خویشتن بیرون بیاید. این برای خوبترین و صبورترین زن جهان نیز آسان نیست... به لیاقت تقسیم نکردند، والا سهم من در این میان، با این قلم، و محو نوشتن بودن، سهم بسیار ناچیزی بود؛شاید بهترین قلم دنیا، اما نه بهترین همسر... (نقل قول از نادر ابراهیمی)
نیلوفر دهنی | کجا مینویسم
(بهترین، تقسیم، تیماردار، زن، قلم، لیاقت، نادر ابراهیمی، نوشتن، هرگز، همسر)
(بهترین، تقسیم، تیماردار، زن، قلم، لیاقت، نادر ابراهیمی، نوشتن، هرگز، همسر)
وقتی میبینم دیگر کسی انتظار مرا نمیکشد، وقتی نیاز کسی را به خودم، نه به همسر بودنم، نه به مادر بودنم، نمیبینم، یکهو انگار در برابر چشمهای گشاد خودم و دیگران گم میشوم. درست مثل روزهای کودکی که هر بعداز ظهر، میان کاههای زیرشیروانی انبار گم میشدم و هیچ کس، هیچ کس، دنبالم نمیگشت.
شکوفه آذر | روز گودال
(انتظار، برابر، خود، درست، دیگران، روز، شیروانی، مادر، نیاز، همسر، هیچکس، چشم، کاه، کسی، کم، کودکی، گشاد، گم)
(انتظار، برابر، خود، درست، دیگران، روز، شیروانی، مادر، نیاز، همسر، هیچکس، چشم، کاه، کسی، کم، کودکی، گشاد، گم)