انسان موجودی زبانمند و مرگ آگاه تعریف میشود؛ این دو ویژگی پیوندی گوهری با انسان دارند و از این رو میتوانند این گوهر را شکوفا کنند یا کژدیسه. زبان میتواند ما را در حصاری از روزمرگی و عادت اسیر کند. آگاهی به میرایی میتواند سبب پوچگرایی یا زندگی در سایهی هراس شود. هراس مرگ و کسالت روزمرگی میتوانند سبب گریز از دنیای خاکی و پناه بردن به دنیایی موهوم ورای زندگی زمینی شوند. از این رو اندیشهای چالاک نیاز داریم که توانایی غور در مغاک را با شجاعت عروج به قله در هم آمیزد بدون آن که در پی اقامتگاهی همیشگی در هیچکدام از آنها باشد. به تغییر و تبدیل آری بگوید و غصهدار عدم ثبات نشود. رنج رفتن و نرسیدن را بپذیرد بی آنکه وادهد و به امنیت روزمرگی پناه برد. شعر اگر شعر باشد می تواند راهی باشد به چنین اندیشهای؛ منظری به جهان که هر آن پنجرهای تازه به رویمان میگشاید. این دفتر برخاسته از این دغدغه است. تلاشی برای تعمق در معضل انسان بودن.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر