ناظم حکمت در زندان برای عشقش شعرها میسراید و با او در تمام لحظاتش زندگی میکند. اما آیا لحظهای نبوده که دلش بلرزد و دلتنگی چنان غمگینش کند که از تمام زندگی و مبارزاتش پشیمان شود و حسرت یک بوسهي زنش زمینش بزند؟ او عشق خود را واقعیتر از عشق فرهاد به شیرین میبیند، اما راز این جدایی چیست؟ آیا برای وصال همسر میتوانست از مبارزاتش دست بکشد؟ آیا فرهاد حاضر بود برای رهایی مردمش از عشقش دور بماند؟ او خود فرهاد میشود و عشق خودش را در بازنویسی داستان شیرین و فرهاد به تصویر میکشد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر