دونالد بارتلمی در رمان پادشاه، که بازگویی افسانه آرتور است، شوالیههای سلحشور میزگرد را به اوج بیرحمیهای جنگ جهانی دوم میآورد. آرتور شاه انگلستان است و وینستون چرچیل نخستوزیر او، دانکرک سقوط کرده است، اروپا در آستانهی از هم پاشیدن است، ازرا پاوند و لرد هوهو امواج رادیویی را مسموم میکنند، موردرد به آلمان نازی گریخته است و شاه آرتور و شوالیههای ستایشآمیز، در کنار سایر قوای متفقین، سخت مشغول نبرد با نازیها هستند. "جام مقدس" در این روایت بهصورت بمب اتم ظاهر میشود. "ابرسلاحی که با آن میتوانیم دشمن را گوشمالی دهیم و چوب لای چرخش بگذاریم" و شوالیهها باید تصمیم بگیرند که یا از شیوهی دلاورانهی خود پیروی کنند یا نوعی شقاوت مدرن را برگزینند. نویسنده با بهکارگیری زیرکانه و خندهآور زمانپریشی نشان میدهد که جنگ در نمایش شقاوت و پوچی انسانی نقشی کلیدی دارد. اما آرتور در تصمیم به رویگرداندن از قدرت جام، بیمیلی خود را به پیشرفتن در این راه اعلام میکند: این شیوهی جنگیدن ما نیست. جوهر حرفهی ما رفتار درست است و این جام مقدس دروغین سلاح شوالیهها نیست.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر