امروز که این سطرها را مینویسم، نمیدانم او زنده است یا نه؟ چند سال بعد که در کشوری دیگر بودم در کوپهی قطاری به زنی برخوردم که حالت چشمها و چهرهاش، نگاه فراموش نشدنی آسیا را به یادم آورد. آسیایی که در بهترین روزهای زندگیام شناختم اما عشق و شیدایی او را قدر ندانستم. هنوز او را همانگونه که بر روی پشتی صندلی کوتاه چوبی سر فروآورده بود به یاد میآورم.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر