ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد علی عبدالرضایی | زخم باز |
خلاصه کتاب
جملات منتخب
عادت | موجزترین شکلِ کلاغ است
مُسلَّم ببین! | دنیا برای همین لذّتهای مُکدّر | تنهایمان گذاشته | که خوب بزاییم ناخالصیهای رویایی را که از پستانهایِ فکرِ تو | نحو میگیرد.
تو به بینظیرها شبیهتر هستی تا به عکس خودت روی تاقچه
مگر در تمام خوابهای یکبارمصرفِ این ساعتِ محال | چند نفر این دردِ ممکن را مصرف میکنند که تو تکنفره | مکرّرن | دراز وُ نشست رفتی در قلبام
محال | نامِ توست | و نامِ من | ناتوانیِ امکانِ توست
حالا تو بگو چه کنیم آقای مَسیحبنِ لَمیَلِد وَلَم یولَد؟ | چه کنیم ناشعر هم بیناشر باید روزی تمام شود | چه باخدا | چه ناخدا
قرصهای افسردگی | همخوابههای همخونی هستند که از تهران خریدهام | قرصهای افسردگی | همین خونیست که برای تو شرم | برای تو گرم کردهام! | بنوش!
(افسردگی، تهران، خریدن، خون، شرم، قرص، نوشیدن، همخوابه، گرم)
اینجا تهران وُ آنجا تهران وُ همهجا تهران | روی جعبهی داروها: | پایتخت همهی قرصهای جهان تهران!
شده خوابیده باشی تخت را | در موشمُردگیِ دروغی که گلویاش سخت گرفته در تلفنهای عمومی؟
اسمِ دیگر زمین خوردن | تنهاییست | آنکه زمین میخورَد دیوانه نیست | فقط کِرم تنهایی در جایی از جاهایش وُول میخورد!
مادر با کفشهای ملّی | پاشنهی آشیل ندارد!
هنوزاهنوز تا امروز | عصرِ پنجشنبه | مادرم شکلِ شکیلِ یک انقلابِ مشروطه است!
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر