بارها دیدهام در این بیشه طعمههایی بزرگ و کوچک را | که به گرگی گرسنه برخوردند بیدفاع و بریده و تنها | ابتدا با تمام قدرتشان میگریزند از کمین خطر | هر طرف بیهدف بیانگیزه آنقدر میدوند تا دیگر | میسپارند تن به پنجهی گرگ ناامید از تلاش بیهوده | و فقط آرزویشان مرگ است تا شوند از عذاب آسوده...
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر