چون تجربه زندگی مشترک ندارم، هیچ وقت نمیتوانم همسرم را به همان شکلی که هست مجسم کنم. همیشه یکی از پاها یا دستهایش را درازتر میکشم یا بعضی وقتها دماغ یک زرافه را وسط صورت زیبایش میکارم یا برایش چشمهای خماری میکشم که بزرگتر از حد معمولاند و توی ذوق میزنند. دیروز به مطب همسرم زنگ زده بود. خودش را معرفی کرده و به همسرم گفته بود...
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر