اقتصاد کشور روزبهروز رونق بیشتری میگرفت و پول مردم از پارو بالا میرفت که ناگهان زلزله شد. زلزله برای شخصیتهای بعد از زلزله، پژواکی از گذشتهای است که سالها پیش مدفون کردهاند. ساتسوکی سیسال از عمرش را در نفرت از مردی به سر برده که او را از بچهدار شدن محروم کرده. آیا کینه سخت او بوده که فاجعه زلزله را به بار آورده؟ پدر و مادر جونپی، که او را از خود طرد کرده بودند، در کوبه زندگی میکنند. آیا باید به آنها زنگ بزند و جویای حالشان شود؟ میا که خانوادهاش را رها کرده تا بتواند در ساحلی دهها کیلومتر دورتر از زادگاهش کندههای شعلهور درست کند. سالای چهارساله هر شب کابوس مرد زلزلهای را میبیند که میخواهد او را در یک جعبه کوچک بچپاند. کاتاگیری از سر کار بر میگردد و در خانهاش با قورباغه عظیمالجثهای برخورد میکند. قورباغه ادعا میکند ماموریت دارد توکیو را از شر کرم غولپیکری نجات دهد...
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر