مقالهي ذهنهاي جمعي با اين جملات آغاز ميشود: كساني كه در غرب زندگي ميكنند، در جوامعي كه آنها را غربي يا دنياي آزاد توصيف ميكنيم، شايد به شكلهاي مختلف آموزش ديده باشند، ولي در ذهن همه آنها فكري درباره خودشان شكل ميگيرد كه چيزي است در اين مايه: من شهروند جامعهاي آزادم، و معنياش اين است كه يك فردم، و انتخابهاي فردي ميكنم. ذهن من از آن خودم است، عقايدم را خودم انتخاب ميكنم، آزادم هر كاري ميخواهم انجام بدهم و در بدترين شرايط، فشارهايي كه به من وارد ميشود اقتصادي است. به عبارت ديگر، ممكن است آنقدر فقير باشم كه نتوانم كاري را كه ميخواهم، انجام بدهم ...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر