ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

خودم را گذاشتم جای مادرتان که خیلی سال پیش‌ها روی این صندلی می‌نشسته و به پدرم فکر می‌کرده. به صدایش، به طرز راه رفتنش. به این که عاشق شده و نمی‌داند با خانه زندگیش چه کند. من هم جای مادرتان بودم برمی‌گشتم تهران تا دیگر نبینمش. رامین پروین |  یکی از زیر، دو تا از رو

جملات منتخب

همزیستی واژه‌ها، گاه در غایتِ مسالمت و گاه با خشونتی بی‌امان... جمله خود سخن می‌گوید، آزاد و رها، ثبت می‌شود بر جریده‌ی عالم دوامِ آن...

نفرین به اژدها. نازایی بسی به نیكبختی نزدیك‌تر است تا بارداری، و در حسرت طفلی بودن بسیار آسان‌تر از آنكه آدمی پاره‌ی جگرش را به خون دل بپروراند، از مغزش خورشی سازند گوارای شكم ماران.


تو می‌گویی که ما آزادی‌خواهان را شکنجه می‌دهیم و کتاب می‌سوزانیم. بهتر است بیدار شوی. آیا جراحی که غده‌ی سرطانی را عمل می‌کند چنین احساسات ابلهانه‌ای از خود نشان می‌دهد؟