رامین ارژنگ که استاد دانشگاه است روزی در اتوبان منتظر ماشین است که یکی از شاگردان قدیمش به نام تورج را می بیند . تورج از دانشگاه اخراج شده بوده و یکی از عاملان اخراج نیز استاد ارژنگ بوده است . تورج توضیح می دهد که گذشته ها را فراموش کرده و اکنون زندگی خوب و مرفهی دارد و با دختر زیبایی به نام شیرین نیز ازدواج کرده و با اصرار از استاد می خواهد که همراه با همسرش فریماه آن شب را به باغ تورج و شیرین بروند .
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر