کنار هم خوابیدهاند. لخت، یعنی نه که لخت لخت، سرشان پیداست و کمی از شانه و سینهشان. اما میشود برهنه بودنشان را حدس زد. زن میخندد، لبهایش قرمزی خوبی دارد. انگار تازه رسیده از بوسهای بلند و گرم. مرد هم میخندد. صمیمی میخندد، نه آنکه فاتح همآغوشی به یادماندنیای که حالا در اوج نرینگی به کسی، لابد به نرهای دیگر فخر بفروشد.
مرد میخندد، همین.
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید.
با کلیک کردن روی این قسمت، سری هم به صفحه فیسبوک این کتاب بزنید.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر