سفر مرسیه و کامیه را، اگر بخواهم، میتوانم تعریف کنم، چون تمامِ مدت با آنها بودم. سفری که بدون دریاها و بدون گذشتن از مرزها، از میان مناطق کمتر ناهموار، هرچند در بعضی جاها بیابانی، اسباب و وسایلش به قدر کفایت ساده بود. آنها، مرسیه و کامیه، در خانهشان ماندند، و این شانس بسیار گرانبها را داشتند. از کماقبالی یا خوشاقبالی، مجبور نبودند که با یک آداب و رسوم بیگانه و یک زبان و یک مقررات و یک آبوهوا و یک غذای عجیب و غریب روبهرو شوند، آن هم در محیطی که از نظر شباهت، کمترین ارتباط را با آن چیزی داشت که ابتدا سن جوانی و بعد سن پیری، آنها را در مقابلش مقاوم میکرد...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر