مامور دیگر که کنار من نشسته بود، دو عدد عکس از داخل جورابش بیرون آورد گرفت جلوی صورتم و گفت: مجبور بودی اینکارها را بکنی؟ کدام کاباره میرقصیدی؟ گفتم: خواهش می کنم پارهاشان کن، این عکسها را در همین خانه خودم گرفتهام، پرده ها را ببین، گفت: چند تا از این لباسها داری ؟ گفتم: سه تا، سبز، سفید و قرمز به سکههای روی سینه و باسنم اشاره کرد و گفت: این سکه ها طلاست ؟
نظرات شما
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید : - ورود - عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر