كتاب هايی هستند كه بيش از نويسندهشان در قلمرو ادبيات حائز اهميتاند، و رمان «بيراه» از آن جمله است. منتقدان، بحق، اين رمان را انجيل يا كتاب دعای پيروان مكتب انحطاط ناميدهاند، زيرا تمامی ويژگیهای اين جريان فكری به بارزترين شكل در شخصيت د.اسنت، تنها پرسوناژ اين رمان، تجلی يافتهاست. دلزدگی نسبت به جامعه صنعتی، رخوت و درماندگی چاره ناپذير، رواننژندی مسموم و شريرانه خاص پايان سده نوزدهم. هویسمانس نه فقط تمامی اين خصوصيات را در وجود د.اسنت جاويدان ساخته، بلكه قهرمانی آفريده كه در آن واحد هم گروتسك است و هم رقت انگيز. اين اشرافزاده منزجر از جامعه و بشريت، كه میخواهد خلاف جريان عادی زندگی شنا كند و میكوشد در حسگرايی ظريف طبعانه بیقراری هايش را فرو نشاند، و چون به بن بست میرسد، نجات خويش را در ايمان میجويد و رحمت الهی را طلب میكند، يكی از منقلب كنندهترين شخصيتهای مشوش عالم ادبيات است، كه بسياری از دلهرهها و آشفتگیهای روانی انسان مدرن را در بطن خويش دارد. استفان مالارمه يكی از مبهمترين و مشهورترين اشعارش، نثری برای د.اسنت را با الهام از رمان «بيراه» نگاشت.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر