ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس

من امّا مدام در آن زمستانی سر می‌کنم که پدر نبود. کپسول‌های گاز نبود. لباس‌های گرم زمستانی به اندازه‌ی کافی نبود. تو اما بودی. گرما بود. امید بلاغتی |  حرمان

جملات منتخب

همزیستی واژه‌ها، گاه در غایتِ مسالمت و گاه با خشونتی بی‌امان... جمله خود سخن می‌گوید، آزاد و رها، ثبت می‌شود بر جریده‌ی عالم دوامِ آن...

نفرین به اژدها. نازایی بسی به نیكبختی نزدیك‌تر است تا بارداری، و در حسرت طفلی بودن بسیار آسان‌تر از آنكه آدمی پاره‌ی جگرش را به خون دل بپروراند، از مغزش خورشی سازند گوارای شكم ماران.


تو می‌گویی که ما آزادی‌خواهان را شکنجه می‌دهیم و کتاب می‌سوزانیم. بهتر است بیدار شوی. آیا جراحی که غده‌ی سرطانی را عمل می‌کند چنین احساسات ابلهانه‌ای از خود نشان می‌دهد؟