غزل شماره 31 از این مجموعه:
در شب، فریبخورده خطا پا گذاشتیم | با چشم بسته گام به فردا گذاشتیم | یادم نمیرود که شبی با حضور سنگ | آیینه را چه بیکس و تنها گذاشتیم | چنگیز خود شدیم در این عصر آهنی | مال و منال خویش به یغما گذاشتیم | میسوخیتم در عطش اما به رای جهل | گندآب را برابر دریا گذاشتیم | بگذر زما که شعله گرفت آتش جنون | دیوانهایم و روی به صحرا گذاشتیم
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگل بوکز بخوانید.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر