ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس
بیرون جلو در

صفحه اصلی / نمایشـــــــــنامه /

نمایشـــــــــنامه

بیرون جلو در

نویسنده: ولفگانگ بورشرت
مترجم: عباس شادروان
نمایشـــــــــنامه
ناشر: نشر قطره
تاریخ انتشار: 1388
108 صفحه

    این کتاب را بخرید

  • نسخه چاپی کتاب از ناکجا
    9,90€
  • خلاصه کتاب
  • نظرات شما

  • خلاصه کتاب

    مردى به آلمان مى‏آید. او مدت‏ها دور بوده است، این مرد. بسیار زیاد. شاید از خیلی وقت ها پیش. و او به کلى متفاوت بازمى‏گردد، متفاوت با آن زمان که رفته بود. افزون بر این او در هیبتى است مانند آن‏چه در مزارع مى‏ایستانند تا پرندگان (و گاهى هم در غروب انسان‏ها) را بترسانند. از لحاظ درونى نیز این‏گونه است. او هزار روز در هواى سرد، بیرون انتظار کشیده است. و او به عنوان بهاى تردد از نیروى زانوانش پرداخته است. و اینک او پس از هزار شب که در هواى سرد، بیرون انتظار کشیده است، بالاخره به سوى خانه مى‏آید. مردى به آلمان مى‏آید. او در این‏جا به فیلمى عالى عشق مى‏ورزد. او باید همزمان با دیدن فیلم، چندین بار بازوى خود را نیشگون بگیرد، زیرا که نمى‏داند، آیا بیدار است یا خواب مى‏بیند. ولى سپس مى‏بیند که در چپ و راست او بسیارى کسان دیگر هستند که آن‏ها نیز همچون او به سر مى‏برند. و او مى‏اندیشد که این باید واقعیت باشد. بله، و هنگامى که او در پایان، با معده‏اى تهى و پاهایى یخ‏زده دوباره به خیابان مى‏آید، مى‏اندیشد که این فیلم در حقیقت بسیار عادى بوده است .  فیلمى بسیار عادى. از مردى که به آلمان مى‏آید، یکى از آن‏ها. یکى از آن‏ها که به خانه مى‏آید و همچونین آن‏هایى که به خانه نمى‏آیند، زیرا براى‏شان دیگر جایى در خانه نیست. و...



    نظرات شما

    برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
    - ورود
    - عضویت

    نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
    با تشکر