میبینی، در این تاوه سرکه ریختهام. حالا این تخممرغ را در سرکهی داغ میاندازم. میبینی؟ بعد آن را از دهانهی بطری رد میکنم. وقتی از دهانهی بطری رد میشود، دوباره به شکل اصلی آن برمیگردد و پوستش سخت میشود. بعد من این هدیه را به تو مخیدهم. بله، این همان چیزی است که ما بهخاطرش اینجا هستیم. پذیرایی کردن از روی میل، نه وظیفه. تو میتوانی آن را با خودت به هرکجا ببری. هر کس از تو میپرسد که تخممرغ را چهطور داخل بطری کردهای، دهانت را نگه دار و به او حرفی نزن؛ بگذار آنها خودشان حدس بزنند. هی، تو میتوانی با این شعبده کلی کیف کنی...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر