...زمین شخمخورده است و جهان منقلب شده است. یعنی که از زمین میوههای فصل میروید و از گوشههای جهان انسان برهنه ظهور میکند. و من وقتی قلم بهدست میگیرم، دیگر نمیدانم تاریخ چیست، اسطوره چیست، متن کهنه کدام است و ایسمها و ایستهای مکتبی چه میگویند. و آیا اینچه مینویسم، ترجمهی قصهی مولوی به یک تم روز است؟ تاریخ عهد ناصری به روایت فرداست؟ یا جستوجوی نیمهی آن کارمند آویخته در ادارهی ثبت است؟ هرچه هست، اگر شما بتوانید با یک دانه چپق، دو خشتکِ پاره و یک قهوهخانهی مفلوک (این فقط یک مثال برای طرز کار اندیشهی خلاق است) خطوطی در نوشته رسم کنید و با ترکیب این خطوط دهشتی به ابعاد جهان بیافرینید که شیرهی خام تمام عناصرش از قعر لایههای شما جوشیده باشد، بله این جاست که یک اتفاق در حافظهی آینده روی داده است و شما مورچه خردی را با سحر ذهن خود بدل به یک نهنگ عظیم الجثه کردهاید.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر