مجرم
گفت: من فرشتهام!
قاضی پرسيد: بالهايت كو؟
گفت: بالهايم را بريدهاند!
قاضی باور نكرد. نيشخند زد و او را به جرم نداشتن كارت شناسایی به حبس محكوم كرد. وقتی میخواستند به دستهايش دستبند بزنند، ناگهان چند فرشته از پنجره آمدند و او را با خود بردند. ساعتی بعد قاضی در كتابهای قانون دنبال مادهای میگشت كه مربوط به تعقيب مجرم در آسمان باشد.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر