پس از ده سال دو نمایشنامهی مشهور ماتئی ویسنییک با ترجمهی تینوش نظمجو و ویرایشی جدید در مجموعهی دورتادور دنیای نشر نی منتشر میشوند.
فرصتی جدید برای کشف یا دوباه خواندن این دو نمایشنامه از طرف نسل جدید و نسلهای پیشین.
داستان خرسهای پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد
مرد، ساکسیفونیست است، موزیسینی خسته از دنیا، خسته از زندگی، فرسوده، ناامید.
یک روز صبح که از خواب بیدار میشود، در تختخوابش زنی زیبا را پیدا میکند.
- «بین ما اتفاقی هم افتاده؟...»
پاسخ زن گنگ است، مشکوک...
مرد از زن میخواهد به او نه شب فرصت بدهد تا همدیگر را بهتر بشناسند، زن میپذیرد.
پیمان بسته میشود. زن نه شب به دیدار او میآید. اتاق مرد صحنهی یک زندگی، یک عمر، یک ماجرا میشود.
نه شب برای شناختن هم، نه شب برای پر کردن هر چه در یک زندگی کم داشتیم، نه شب برای رسیدن به رازی ابدی...
سه شب با مادوکس
مسافرخانهای در آن سوی زمین، در ناکجا آبادی طرفهای شمال، در شهری سوت و کور که در آن ملال حاکم است. میان آخرین اهالی این دیار، برونو صاحب مسافرخانه و گروبی نگهبان فانوس دریایی همدیگر را خوب میشناسند. در این مکان به دنیا آمدهاند، در این مکان همیشه ماندهاند. سزار، رانندهی تاکسی که از پاریس آمده و کلارا، روسپی اسبق یک فاحشهخانه که با «دخترهای دیگر» حالا در خانهی سالمندان به سر میبرند. و نژیامی، جاروکشی که اینجاست اما میتوانست هرجای دیگری هم باشد.
همهی این اشخاص در مسافرخانهی برونو دور هم جمع میشوند تا تکلیف مرد تازه از راه رسیدهای که شبیه هیچکس نیست را روشن کنند: مادوکس!
زبانها باز میشوند، دستها رو میشوند، رویاها به باد میروند و شهر طغیان میکند...
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر