ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد علی عبدالرضایی | زخم باز |
خلاصه کتاب
نقد
جملات منتخب
نشد هرگز یکی بمیرد | که دیگری آزادیاش را پس بگیرد
کاری برایت نمیکند آزادی | فقط دیواری را که دورت کشیده گاهی میلرزاند
خودکشی آسان است در تهران | کافیست | سری به آزادی بزنی | میمیری
ما هر دو در یک خیابان میجنگیم | تو آنجا تیر میخوری | من اینجا میمیرم
در میدان انقلاب | سینمای تازهای باز شده | در این فیلمیکه دارد پخش میشود | همه بازیگرند | کسی تماشا نمیکند
پاسداری به او شلیک میکند | میافتد | موبایلش را در میآورد | از قاتلش عکس میگیرد | بعد میمیرد
نام ندارد آزادی | هرآنچه نام داشته باشد زندان است
هیچ کودکی مالِ هیچکس نیست | بچه ها آمدهاند که زندگی گم نشود
ما فقط وقتی به مقصد میرسیم | گم میشویم
ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد
خواندم.عالی
خواندم.عالی بود.....عالی...دست مریزا..
ارسال شده توسط cg.architecture... در ش., 2013-01-12 15:12.
برای ارسال نظر ثبت نام کنید یا اگر عضو هستید وارد شوید :
- ورود
- عضویت
نظر شما بعد از تایید مدیریت وبسایت منتشر خواهد شد.
با تشکر