مادرِ کدام فرزندِ مُرده ای را | در آغوش بُرده اید؟ | من چرا منتظر خونی دیگر ام؟ شورش رها | شمارش معکوس |
همزیستی واژهها، گاه در غایتِ مسالمت و گاه با خشونتی بیامان... جمله خود سخن میگوید، آزاد و رها، ثبت میشود بر جریدهی عالم دوامِ آن...
هیچ کودکی مالِ هیچکس نیست | بچه ها آمدهاند که زندگی گم نشود
نام ندارد آزادی | هرآنچه نام داشته باشد زندان است
پاسداری به او شلیک میکند | میافتد | موبایلش را در میآورد | از قاتلش عکس میگیرد | بعد میمیرد
در میدان انقلاب | سینمای تازهای باز شده | در این فیلمیکه دارد پخش میشود | همه بازیگرند | کسی تماشا نمیکند
ما هر دو در یک خیابان میجنگیم | تو آنجا تیر میخوری | من اینجا میمیرم
خودکشی آسان است در تهران | کافیست | سری به آزادی بزنی | میمیری
کاری برایت نمیکند آزادی | فقط دیواری را که دورت کشیده گاهی میلرزاند
نشد هرگز یکی بمیرد | که دیگری آزادیاش را پس بگیرد