بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
کار
وقتی در اتاقخواب یک پشه پرواز کند، بهتر است به او اجازه دهی که با خیال راحت روی قسمتی از بدن بنشیند و خون بمکد. اگر مزاحم کارش شوی، برای سیر شدن بیش از یک جا را خواهد گزید.
(اتاق، اجازه، بدن، بهتر، خواب، خون، خیال، راحت، سیر، مزاحم، پرواز، پشه، کار، گزیدن)
گیریم تا آخر عمر تنها بمانی و شریکی برای زندگیت پیدا نکنی! تحمل این موضوع، بسیار آسانتر از آنست که شب و روز با کسی سر و کار داشته باشی، که حتی یکی از هزاران حرف تو را نمیفهمد!
در زندگی هر کس يک نقطهی بدون بازگشت وجود دارد و در موارد خيلی کمی نقطهای است که ديگر نمیتوانی جلوتر بروی، وقتی به آن نقطه رسيديم تنها کاری که میتوانيم بکنيم در آرامش پذيرفتن واقعيت است.
آموختهام که وابسته نباید شد، نه به هیچ کس، نه به هیچ رابطهاى... و این لعنتى، نشدنىترین کارى بود که آموختهام!
مشکل است، زندگانی کردن مشکل است. سرفراز زندگانی کردن مشکل است! آدم، یا باید مثل موش خاکی زندگانی کند تا در امان باشد، یا غیر از آن اگر خواست باشد... دیگر کارش مشکل میشود... مشکل!
بیا وداع کنیم. اگر قرار باشد کسی از ما بماند، همان به که تو باشی. کینهی تو بیشتر به کار دنیا میآید تا عشق من.
من با استعداد بودم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم. ولی دستهام چهکار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را.
پدر گفت، «خوشحالم که تو مرد نیستی. مرد بودن و دست از پا خطا نکردن کار آسانی نیست.»
اگر خدا وجود دارد امیدوارم انقدر بیکار نباشد که به گوشت خوک خوردن یا مشروب نوشیدن من گیر بدهد.
از هر کار تازهای نترس، ضرورتها خودشان داوطلب میشوند و میدانند چهطور از تو دفاع کنند.
- 1
- 2