ما که مادر نداشتیم | زلزله بود | که گهوارهمان را تکان میداد علی عبدالرضایی | زخم باز |
همزیستی واژهها، گاه در غایتِ مسالمت و گاه با خشونتی بیامان... جمله خود سخن میگوید، آزاد و رها، ثبت میشود بر جریدهی عالم دوامِ آن...
نفرین به اژدها. نازایی بسی به نیكبختی نزدیكتر است تا بارداری، و در حسرت طفلی بودن بسیار آسانتر از آنكه آدمی پارهی جگرش را به خون دل بپروراند، از مغزش خورشی سازند گوارای شكم ماران.
(آدم، آسان، اژدها، بارداری، جگر، حسرت، خورش، خون، دل، شکم، طفل، مار، مغز، نازایی، نزدیک، نفرین، نیکبختی، پاره، پروراندن، گوارا)
وقتی که راه روشن نیست هر کاری ممکن است رستگار کند.
کسی که شکاری را اندازد، از همه جای آن با رغبت خورد، مگر آنجا که جای زخم پیکان است. کسی رغبت کند شکاری را بخورد که همه جای آن، از ضرب و جرح، چرک و خونابه ست؟
(جرح، خونابه، رغبت، زخم، شکار، ضرب، پیکان، چرک، کسی)
آری، ما بیرحم هستیم. تولد عملی خشن است. و تولد دوبارهی ما هم خشن است.
تو میگویی که ما آزادیخواهان را شکنجه میدهیم و کتاب میسوزانیم. بهتر است بیدار شوی. آیا جراحی که غدهی سرطانی را عمل میکند چنین احساسات ابلهانهای از خود نشان میدهد؟
(آزادی، ابلهانه، احساسات، بهتر، بیدار، جراحی، سرطانی، سوزاندن، شکنجه، عمل، غده، کتاب)
من دیگر نمیخواهم هیچ نوع ارتباطی با جهودها داشته باشم، به جز سفتههای بانکی.
چهگونه یک خیالباف مثل تو میتواند زیبایی یک شمشیر از غلاف کشیده را درک کند؟
این منجی هر کسی بود آنها او را میپرستیدند. خدا کند که او رهبری شایسته باشد و نه فرشتهی مرگ.
غلبه بر ناامیدی اغلب انسان را به بیراهههای جنونآمیز میکشاند.
نه، نمیشه گفت خوبم. ولی بدتر هم نیستم. در واقع بهتر از قبلم. کور شدنم تلنگر خیلی خوبی بود. اگه می تونستم کر و لال هم بشم یه راست تا صد سالگی میرفتم.