ناکجا در تلگرام
توییتر ناکجا را دنبال کنید!
فروشگاه کتاب ناکجا در پاریس
جملات منتخب

همزیستی واژه‌ها، گاه در غایتِ مسالمت و گاه با خشونتی بی‌امان... جمله خود سخن می‌گوید، آزاد و رها، ثبت می‌شود بر جریده‌ی عالم دوامِ آن...

حالا ده سال گذشته ! ما بزرگ شده‌یم بدون این‌که حواس‌مون باشه. ده سال بعد هم مثل برق می‌گذره و ما باز هم مجبوریم این راه‌پله رو، این راه‌پله‌ای رو که راه به جایی نمی‌بره بالا و پایین بریم، کنتور برق رو دستکاری کنیم، از شغل‌مون متنفر باشیم... و روزها رو یکی یکی هدر بدیم...


تراژدی پاک است و آرام‌بخش، و اطمینان می‌بخشد... در درام، با وجود این خائنان، بدذاتانِ ستیزه‌جو، بی‌گناهان مظلوم، انتقام‌جویان و بارقه‌های امید، مُردن مثل حادثه‌ای هولناک است. (...) تراژدی آرامش‌بخش است، چون دیگر می‌دانیم هیچ امیدی وجود ندارد، این امید کثافت.


به من چه سیاست‌تون، مجبور بودن‌تون، داستان‌های مسخره‌تون ؟ من هنوز هم می‌تونم به همه‌ی اون چیزایی که دوست ندارم بگم "نه"، قضاوتش هم فقط با خودمه. شما هم با تاج و تخت‌تون، با سربازاتون و با این دم و دستگاه‌تون، فقط می‌تونین من رو به مرگ محکوم کنین، چون گفتین "باشه".


زندگی مثل یه کتاب دوست‌داشتنی‌یه، مثل یه بچه‌ست که بغل دست‌مون داره بازی می‌کنه، مثل ابزاری‌یه که می‌گیریم دست‌مون و ازش استفاده می‌کنیم، مثل یه نیمکته که شبا دم در خونه‌مون روش استراحت می‌کنیم. (...) زندگی شاید هم واقعاً چیزی غیر از خوشبختی نباشه.


ما از اون آدم‌هایی هستیم که مسائل رو تا آخر مطرح می‌کنن، تا اون‌جایی که دیگه کوچک‌ترین امیدی زنده نمونه، حتی یه امید کوچیک که خفه نکرده باشیم. ما از اون آدم‌هایی هستیم که هرجا به این امید شما، امید عزیز شما، امید کثافت شما بربخوریم، می‌پریم روش و خفه‌ش می‌کنیم !


همه‌ی آن‌ها که می‌بایستی می‌مُردند، مُرده‌اند. همه‌ی آن‌ها که به چیزی اعتقاد داشتند و همه‌ی آن‌ها که به خلاف آن چیز اعتقاد داشتند ـ حتی آن‌هایی که به هیچ چیز اعتقاد نداشتند و بدون اینکه بفهمند خود را در این واقعه گرفتار دیدند. همه مُرده، یکسان، خشکیده، بیهوده، پوسیده. و کسانی که هنوز زنده‌اند، به تدریج آن‌ها را فراموش می‌کنند و نام‌هایشان را به اشتباه می‌گویند.


داخل دهن من سیاهه. سیاه مثل کسوفِ خورشید. سیاه مثل اون حفره‌ای که همه ازش اومدیم. نزدیک‌تر که بیای و دقیق‌تر که نگاه کنی، چیزهای دیگه‌یی هم می‌بینی. خودت رو می‌بینی که داری فرو می‌ری و بقیه رو می‌بینی که دور و برت نیستن.