بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید بنویسمت. ابوتراب خسروی | کتاب ویران |
زمین
اینجا حرفها همه روی زمین میمونن. توی ظرفهای دربستهای که هیچکس رغبت بازکردنشون رو نداره. برای همین نمیشه به آسمون نگاه کرد و گفت: چه آسمون قشنگی. چون وقتی که این رو بگی، دیگه هیچکس به آسمون نگاه نمیکنه...
اسبها دو دست و دو پا دارند که روی زمین است. با دندانهایشان هم نمیتوانند کمان بِکِشند. پس این کشتهها کار اسبها نیست.
راستش، آدم نمیخواد اصلاً هیچ زنى رو تا يه فرسخى اونجا ببينه، تا يه فرسخى هیچ جا ببينه. آدم نمیخواد هیچ زنى رو نه توى زمین اسكواش ببينه، نه زير دوش ببينه، نه توى بار، نه توى رستوران. مىدونى، موقع غذا، آدم مىخواد درباره اسكواش يا درباره كريكت، يا دربارهی کتاب يا حتى دربارهی زنها، با رفيقش گپ بزنه، آدم مىخواد با رفيقش جر و بحث كنه بدون اينكه يكى بىجا ميون حرفش بپره.
چون پدر زمينيت مرده بود، تو پدرت رو توى آسمون فرافكنى كردى. اين براى تو ریشه نظريهی وجود خداست...
نگاه كردن آسمان مرا حسرتزده مىكند و خيرهشدن به زمین غمگين، افسوس چيزى را خوردن و به يادآوردن كه اين چيز از آن ما نيست هر دو به يك نسبت توانفرسا هستند.
(آسمان، آسمون، افسوس، حسرت، خیره، زمین، غمگین، نسبت، نگاه، یاد)
برای تماشایت | ماه را به آسمان میسپارم | شب را به زمین
به گمانم زمان جسمیتی دارد که همچنانکه ما از روی زمین خدا میگذریم جای پایمان را میگذاریم، حتماً زمان هم پاهای غیرقابل تصوری دارد که وقتی بر تنمان میگذرد رد پایش میماند
بوی چوبِ سوخته حتماً قدیمیترین بوی زمین است، کهنهترین بویی است که انسان و حیات هنوز به خاطر دارند.
از آن زمان که برای اولین بار در همین باغ به من گفته بود «دوستت دارم» تا همین چند روز پیش که کسی دیگر، همین جملهی کلیشهای را برایم تکرار کرد، انگار هزار سال میگذرد. از آن «دوستت دارم» تا این یکی، چقدر مردم و زنده شدم، زمین خوردم و بلند شدم، بالیدم و خم شدم و فرو رفتم
(اولین، باغ، تکرار، جمله، دوستت دارم، روز، زمان، زمین، زنده، سال، مردم، هزار، همین، کس، کلیشه)
برف بیصدا | (مکث طولانی)| بر زمین | پایکوبی میکند
شاید در آینده نسبتی برای سرعت لغزش اشکها از گونه تا زمین یافت شود.
همهی بدبختیها را در جعبهای به نام امید پر کردهاند. اگر همه چیز سرِ جایش بود، چه نیازی به امید بود. امید اولین داشتهی آدمها بود در هجرتشان به زمین. چیزی میلنگد وقتی امیدوار زندگی میکنیم.
(آدم، امید، امیدوار، اولین، بدبختی، جا، جعبه، زمین، زندگی، نام، نیاز، هجرت، همه، پر، چیز)
هر کس باید روی پای خودش بایستد و فقط به خاطر خودش زندگی کند. هر کس به کس دیگر، هر که میخواهد باشد، تکیه کند، آخر به زمین خواهد خورد.
اسمِ دیگر زمین خوردن | تنهاییست | آنکه زمین میخورَد دیوانه نیست | فقط کِرم تنهایی در جایی از جاهایش وُول میخورد!
هرکی دنبال عشق بره، با سر میخوره زمین. نمیبینی پدرت به چه روزی افتاده؟ پدرعشق بسوزه که پدر همه رو سوزوند.